۱۳۹۴ فروردین ۲۶, چهارشنبه

در دیدگانم نشستی، من بودم و آرزوئی

در دیدگانم نشستی، من بودم و آرزوئی




در دیدگانم نشستی، من بودم و آرزوئی
چشم تو هم صحبتم بود، بی‌نکته‌ای، گفت و گوئی
من تشنه‌تر از کویر و، جانی پر از انتظارم
جاری‌تر از رودی امّا، راهی به سویم نپوئی
بودم سراپا خمارت، پر بودی از مستی عشق
کردی دریغ از لب من، تک قطره‌ای از سبوئی
’می خواهمت’ بر زبانم، این آخرین حرف من بود
چیزی بجز این نخواهم؛ پایان هر جست و جوئی
این را شنیدی ز چشمم، امّا به رویت نیاری
ناز تو را می‌شناسم، حرف دلت را نگوئی
این جا منم بی‌تو اکنون، جاری تویی در خیالم
شب از خیال تو پر بود، بودش اگر رنگ و روئی.

۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

به یاد دلاوران آزادی در 19 فروردین -ایران


 به یاد دلاوران آزادی در 19 فروردین 





نگه مکن که ز میدان شهید میآییم
ز ابتلای خدا روسفید میآییم
از آن جدال که انسان مقابل شیطان
صفی چو صخره ایمان کشید میآییم
تنی مقابل هر تانک گر که استادیم
ز کوره‌های گدازان، حدید میاییم
به پیش لشکر آهن، بدون شمشیریم
چنین به قفل زمانه، کلید می‌آییم
حدیث گام در آتش، ز شرح ابراهیم
برای آن که شنید و ندید می‌آییم
اگر که خلق رها باید از پلیدی ظلم
شریف و پاک به جنگ پلید میآییم
حسینیان زمانیم اگر قبول کند
خوشیم زان که به جنگ یزید میآییم
به‌دارها همه دیدند هم‌چو حلاجیم
کنون به جنگ ددان، بایزید میآییم
چه خوش معامله‌ای با خدا نمودستیم
تنی فروخته، جانی خرید میاییم
نبرد وقفه ندارد که تا خبر برسد
که خلق از شب دیوان رهید، میآییم
به آن دلاور مسعود بخت می‌گوییم
شهید گشته، ولیکن سعید میآییم.